!یک گفتگوی وقیحانه پیامکی
وبلاگ خبری صدرا : شناخته می شد؛ گفتگوی رودررو، گفتگوی تلفنی یا گفتگوی تخیلی. اما یک گفتگوی غیررسمی دیگر هم به ادبیات ما اضافه شده که چندان هم ناآشنا نیست؛ گفتگوی پیامکی!
آقایی که چند سالی به ما اظهار دوستی که نه ارادت(!) می کرد، امروز در کمال بی شرمی پیامی رو به تلفن همراه ما ارسال کرد که چهار شاخمان نگه داشت!
آن چیز که مشخص است، این آدم کسی جز من نیست که خبر ندارم چه کاری کرده ام که باید افشا شوم! و تهدید و تشر این آدم را تحمل کنم.
حالا حقیر سراپا تقصیر که همه شما دوستان را محرم خود می دونم، این گفتگوی پیامکی را برای شما هم بازگو می کنم تا در جریان باشید و اگر مثل بعضی ها به خاله زنک بازی علاقه داشتید(!) از این به بعد درگیری من و این طرف را دنبال کنید.
البته عقل این طرف کاملا سالم به نظر می رسد اما دوست دارد که مثلا اسرار یک فرد مهم رو فاش سازد.
با عرض پوزش از کلمات ناشایست به کار رفته که بعضا با ... نشان داده شده اند، این مطلب عینا و بدون کم و کاست، در زیر می آورم:
طرف: در صورت ادامه لجن پراکنی، مفاسد اخلاقی ات را با اسناد موجود منتشر می کنم! خودم: با منی؟ یعنی چی؟! طرف: همونی که خوندی. خودم: منتظرم ببینم چه غلطی می خواهی بکنی؟! بچه جون...! وجود داشته باشو یه کلام از من بنویس! طرف: اونی که به ما ن... بود، کلاغه ... دریده بود! خودم: تا حالا مراعات بچه گیتو می کردم، فهمیدم اون حرفایی که برات می زدند بی ربط نبوده! بازم خودم: خوب! هرچه می دونی تو شماره بعدی بزن. جابزنی دهنت آسفالته! طرف: من که می دونم اونقدر بی آبرویی که به منشی دفتر رفیقتم رحم نمی کنی! خودم:معلوم نیست کی روت خط انداخته که می خوای رو ما تلافی کنی! اندازه دهنت حرف بزن، عزیزم! طرف: اندازه دهنم به اندازه بی حیایی و مفاسد اخلاقی تویه. بیشتر از این خودتو لجن مال نکن. خودم: Oh… My God! حالا بی حیایی رو می بینی، نازنین! طرف: البته که از آدم بی دینی مثل تو هر کاری برمیاد! خودم: میثم جان! من نه مدعی دینداری هستم و نه ظاهرسازی مثل تو! سرم تو کار خودمه و مثل بعضی ها غلط اضافه نمی کنم. این گفتگو دیگر ادامه پیدا نکرد... خدا به داد ما برسد!