آن عزيز بي ريش . آن غريق في خويش. آن بهادهنده به پول و پله . گذارنده دام وتله . آن نوشنده داروي تلخ . پزنده كباب ملخ . آن گروهبان سازندگي . حامي دارندگي و برازندگي . آن پدر حزب كارگزاران . بناكننده سد در بيابان . آن حبيب ولايتي و لاريجاني . شيخنا و پيرنا ميرزا اكبر هاشمي رفسنجاني(يضاعه سنه) .

گويند كه روزي جماعتي گنده بر در خانه او گرد آمدند و فرياد كردند :"كه اي شيخ بشتاب و درنگ مكن كه قحط الرجال است و هيچ كس را ياراي كانديداتوري نيست و تو را ما خواهانيم كلفت. "

شيخ نازها كرد و عشوه ها ريخت و گفت :"اي جماعت بدبخت بدانيد كه مرا عمر سالهاست به سر آمده و خود نيز در عجبم كه چگونه هنوز زنده ام . آيا حاضريد كه چون مني را به كدخدايي برگزينيد؟" .جماعت يكصدا فرياد كردند :"قبلت" و شيخ ادامه داد :"و اما بدانيد كه اگر نبود اصرار شما و حجت بر من تمام نمي شد افسار شتر كدخدايي را به زور مي گرفتم " .

و شيخ وعده ها داد از كار براي جوانان و آسياب هسته اي و هرچه وعده بود .

سالهايي بيش از صد گذشت و شيخ افسار شتر كدخدايي را چسبيده بود چون سيريش . روز مردم او را گرد آمدند كه اي شيخ پس چه شد آن همه وعده كه به اجداد ما دادي و يكي از آنها همين اشتغال جوانان بود و افسوس كه ديگر پيران ما هم بيكارند .

شيخ لب و لوچه آويزان كرد و گفت :"الله الله كه قدرناشناسان شمائيد كه من به فكر جوانان بوده ام و اينگونه يافتم كه بهتر است آنها بيكار باشند و هيچ نكنند تا مبادا به آرتوروز و تنگي نفس و غير دچار شوند از شدت تلاش و همانا از گرسنگي مردن در سلامت به كه سيري تركيدن در مريضي " .

جماعت با شنيدن اين سخن نعره ها زدند و سر به بيابان نهادند از مغفرت تا چهل سال .

از ديگر كرامات شيخ ما اين اعتقاد بود كه خود روز و شب مي خورد از هر چه خوردني بود و در همان حال بدبختان و بيچارگان را حمايت مي كرد و با اين حال نه از خجالت آب مي شد و نه از نفرين مردمان سوسك . و او را در تمام مدت هيچ وجدان درد چيره نشد .شيخ گفت اين ها را از آن جهت گرد آورده ام كه از نزديك شاهد اعمال و رفتارشان باشم و به نوبت و سر فرصت چوبشان زنم ، زدني . روز بعد آمدند كه اي شيخ چرا اين ها را نمي زني كه بردند هرچه بردني بود و خوردند هر چه خوردني بود .

شيخ گفت :"من از پس آنها بر نمي آيم و آنها را گرد آورده ام تا از نزديك ناظر بر اعمالشان باشم و لااقل در اين مصيبت يك شكم سير بگريم . اين را گفت و يك شكم سير بخنديد بر حال مردمان بدبخت و بيچاره .