!آرایشگرهای بی کار صداوسیما سر خود را تراشیدند

 وبلاگ خبری صدرا  :برنامه «وضو با مهتاب» که هر شب دهه اول محرم و  روزهای تاسوعا و عاشورا از شبکه تهران(پنجم سیما) پخش می شود، در شب تاسوعا از دو مجری دیگر سیما هم دعوت کرده بود که به نظر می رسید بدجور به کمبود کارشناس برخورده بودند.

یکی از آنها (الف ح م) که الان به هر کاری برای تبرک هم شده سرک می کشد و آن را امتحان می کند!

 

ما کاری به این آقا که تاکنون مجری گری، بازیگری، نویسندگی، روزنامه نگاری، کارگردانی، خوانندگی، روزنامه نگاری و عکاسی و خلاصه همه اموری را تجربه کرده، نداریم که البته همه ماها یه جورایی از این کارها می کنیم و به اون افتخار هم می کنیم که جرات ورود به حیطه تخصصی های مختلف را داشته ایم!

 

البته صوفی گری و عارف مسلکی هم در  تریپ این آقا وجود دارد!

یاد حرف های هادی قبادی افتادم که بحث ورود صوفی گری به صدا و سیما رو می کرد. مخصوصا اگر وحید جلیلوند هم به این برنامه اضافه می شد که نور علی نور می شد!

 

این برنامه که انصافا در بعضی وقت ها کارشناس های خوبی هم داشت و حرف های قشنگی هم زده می شد _مثل روز عاشورا که سید مهدی شجاعی بررسی دقیقی از فلسفه به وجود آمدن عاشورا داشت- با اجرای «ر- ب» سردبیر ویژه نامه توقیف شده «روز هفت» روزنامه همشهری روی آنتن می رفت.

 

ویژه نامه «روز هفت» سال گذشته به خاطر چاپ طرحی از سایت دانمارکی توهین کننده به پیامبر اعظم(ص) حاوی توهین به امام خمینی، نزدیک بود که حتی همشهری را هم به باد فنا بدهد که با پادرمیانی جناب حسین انتظامی مدیر مسئول محترم این روزنامه که در هیات نظارت بر مطبوعات هم عضو بود، به خیر گذشت و این هیات تنها به تعطیلی این ویژه نامه رای دادند.

 

البته جناب «ر ب» از سوی صدا و سیما هم مدتی ممنوع التصویر و ممنوع الفعالیت شد تا اینکه محرم امسال با رایزنی فراوان، حضرت آقا توانست از انزوا خارج شده و بار دیگر در صفحه جادویی رخ نمایان کند. اگرچه پیش از آن دوستان شفیق وزارت فخیمه ارشاد البته اسلامی، در ویژه نامه نمایشگاه کتاب امسال – کتاب بیست- به سردبیری منصوب شد که کار بی بدیلی را خلق کرد!

 

در برنامه شب تاسوعای «وضو با مهتاب»، یکی از کارهای موسیقی «الف ح م» (حرم آب ندارد) پخش شد که در بک گراند تصاویری از کربلا با عکس های جناب مهدی توکلیان _از دوستان همشهری_ حضرت آقا (ر ب) را نشان می داد که در حال گریه بود که واقعا دیدن گریه چنین فردی، انسان را تحت تاثیر قرار می داد!

 

دیدن چهره جناب «ر ب» این بار با محاسن البته پرپشت خود بحث دیگری داشت. استاد اخلاق ما می فرمود:« بلندی محاسن نشان از علم بالای فرد دارد»

...بر منکرش لعنت!!!

 البته آقای «ر ب» هر چه دارد از پدر دارد. اگرچه پسر کو ندارد نشان از پدر!

 

خدا شاهده که حقیر در این مجال قصد تخریب دوست عزیزم را نداشتم، فقط محض هشدار به این آقا، صفحه ای از اینترنت را سیاه کرده تا مقابله ای کوچک با تهمت های ناروای یوگی و دوستان(!) _ ببخشید «ر- ب» و دوستان_ کرده باشیم تا دست از تخریب افراد بکشند و خطاهای خود را به گردن دیگران نیاندازند.

 

این توصیه اخلاقی رو داشتید...؟!

 

به یاد شب پنجم محرم 83 مسجد ارک

 وبلاگ خبری صدرا  : امشب شب پنجم محرمه. سالروز حادثه آتیش سوزی مسجد ارک. تو اون آتیش سوزی در بهمن ماه ۸۳ حدود صد نفر زن و مرد و بچه در آتیش سوختند که لازم دونستم برای یادآوری هم که شده مطلب اون موقع خودم رو در مجله "همشهری جوان" دوباره بیارم. البته با یادی از همایونفر عزیز و برادران باصفای مجابی...
روح همگی شون شاد

**********
 
صدرا قاضی : ازآن واقعه هولناك عصرعاشورا، 1365 سال گذشته، هنوزهم نداي حسين (ع ) در كوچه پس كوچه هامان جاري است.
دوباره علم و كتل ها برپا مي شود و جوانان ارك نشين سوداي يار در دل مي پرورانند. زمان نزديك نماز مغرب است و بايد عازم مجلس ارك شد.
شب اول: مسلم بن عقيل (ع ) ، شب دوم: ورود به كربلا، شب سوم: حضرت رقيه س ، شب چهارم: حر، شب پنجم: حضرت عبدالله (ع )
از ديرباز در تهران رسم بر اين بوده است كه در دهه اول محرم، هر شب را به ياد يكي از شهداي كربلا اقامه عزا كنند.
مردم منتظر شب عاشورا هستند، ولي جوانان ارك، انتظار شب پنجم را مي كشند! مگر شب پنجم چه شبي است؟
شب پنجم، هر سال، حكايتي دارد كه تا در ميان اين جمع عزادار نباشيد به رمز و راز آن پي نمي بريد!
اما عبدالله (ع ) كيست؟
او يتيم ده ساله امام حسن مجتبي (ع ) ، و در حقيقت آخرين جان باخته راه حسين (ع ) در كربلاست.
جمعيت يك به يك به آرامي وضو مي سازند و وارد مسجد مي شوند و صف ها را تشكيل مي دهند تا پس از اقامه نماز، عزاي حسيني را برپا دارند.
امام جماعت، تكبيره الاحرام را بر زبان مي راند:
الله اكبر.
ركعت نخست خوانده مي شود. سرما در بيرون مسجد بيداد مي كند.
شعله بخاري ها را بالا برده اند تا بتوانند قدري بر سرماي زمستان فايق آيند و نمازگزاران و عزاداران را گرم كنند، اما گرما بيش از حد شده و نتيجه ديگري مي دهد. چادر برزنتي نزديك يكي از بخاري ها ناگهان شعله ور مي شود. ركعت دوم هنوز به ركوع نرسيده كه در يك چشم به هم زدن آتش تمام چادر سقف حياط را در بر مي گيرد.
آتش دقيقا از نقطه اي آغاز شده است كه در ورودي زنانه است.

دود و آتش فضاي حياط مسجد را احاطه كرده است.
صداي ناله و فرياد افراد داخل حياط و قسمت زنانه، نمازگزاران داخل مسجد را وا مي دارد تا براي حفظ جان كه واجب است، نماز را بشكنند و قصد خروج كنند، ليكن در حياط باران آتش مي بارد، لنگه باز در ورودي هم پاسخ گوي جمعيت خروجي نيست و اين وسط عده اي هم به زير دست و پا مي روند. اوضاع در قسمت بالا ناگوارتر از پايين است، چرا كه در قسمت زنانه مسدود شده و جز عبور از آتش راه نجاتي نمانده است.
در اين ميان عده اي دل به دريا مي زنند و بر شعله ها مي روند و دوان دوان و شعله ور اين سو و آن سو مي دوند.
شعله به قدري سريع دامن مي گسترد كه قدرت فكر كردن را از همگان مي ستاند.
از ايوان چيزي شبيه به انسان به پايين پرت مي شود.
چاره اي نيست، بايد از ميان شعله ها گذشت. صدها زن و كودك، فريادزنان و شيون كنان از ميان چادرها به بيرون مي دوند.
ناله ها همان ناله هاي آشناي تاريخ است؛ يا حسين (ع )، يا حسين (ع )
آتش چنان بي رحمانه مي تازد كه گويي قصد تارومار عالميان را دارد!
حاج آقا عدالتي  پيش نماز مسجد با طمأنينه هميشگي اش نماز را به پايان مي رساند؛ اكنون آتش فروكش كرده و آسيب چنداني به درون مسجد نرسيده است.
مي توان گفت كه تنها شخص مصون مانده از آسيب حادثه ارك، اوست. اگر مردم از مسجد به بيرون نمي رفتند، شايد آمار تلفات كمتر از اين بود. از ديگر سو، حاج منصور ارضي مداح مسجدارك كم كم خود را مهياي رفتن به ارك مي كند، ولي باز در دلش شور افتاده است.
مثل اين كه قرار است ديگر بار شب پنجم به يادماندني شود!
خبر مي رسد كه مسجدارك آتش گرفته است و او سراسيمه و هراسان خود را به آن جا مي رساند. مصدومان به بيمارستان ها انتقال يافته اند و آتش نشانان در حال پاك سازي محوطه اند؛ جمعيتي انبوه در آن جا گرد آمده اند.
اگرچه بخشي از نماي مسجد سوخته، ولي جمعيت حاضر باز هم آماده شده اند تا شب پنجم را با روضه عبدالله بن الحسن  (ع ) در همان جا بر سينه و سر بزنند، اما اين بار گويي حس كرده اند كه بر آل الله چه گذشته است:
بار بلاي عشق هر آن كس به جان خريد
از جام مهر دوست مي  عاشقي چشيد

 

مجله همشهری جوان - دوشنبه سوم اسفند ۱۳۸۳ - شماره نهم